اندیشهخاندان شاهی

رویای اشعیای نبی در مورد ظهور و سقوط هخامنشیان

بازدیدها: 59

اشعیا ( ع) از پیامبران بنی اسرائیل که کتاب اشعیا از کتابهای مقدس یهودیان منتسب به او است.

اشعیا (ع) از پیامبران هم عصر کوروش کبیر شاهنشاه ایران بود و پیش از برآمدن هخامنشیان با ابتکار کوروش کبیر شاهنشاهی ایران را پیشبینی کرده بود و سقوط هخامنشیان توسط اسکندر مقدونی را در رویای معروف خود دیده بود.

در اینجا متن رویای اشعیا را که از جمنای گرفته ایم برای شما نمایش میدهیم.

در این رویا شاه ایران هم چون قوچ دوشاخ در رویایی اشعیا ی پیامبر ظاهر میشود و از سوی دیگر توسط قوچ تک شاخ که نماد شاه مقدونی است نابود میشود.

این رویا پرسش هایی درباره تقدیر،اختیار و پیشگویی ایجاد میکند. این چنین پرسش هایی که آیا کوروش بنیان گذار هخامنشیان بود و او با اختیار و ابتکار خود این شاهنشاهی را پدید آورد یا باتوجه به رویای اشعیا پیامبر بنی اسرائیلی آمدن و رفتن هخامنشیان یک تقدیر بود !؟

در این رویا بصورت آشکار از نام دوشاخ به شاهنشاه ایران استفاده شده. معرب دوشاخ ذوالقرنین میشود که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.

در تورات از کوروش کبیر با عنوان عقاب شرق نیز یاد شده است.

کتاب دانیال نبی – باب هشتم

رؤیای قوچ و بز

۱ در سال سوم سلطنت بَلْشصَّر پادشاه، رؤیایی بر من دانیال ظاهر شد، بعد از آنکه اول به من ظاهر شده بود.

۲ و در رؤیا نظر کردم و می‌دیدم که من در دارالسلطنهٔ شوشن که در ولایت عیلام می‌باشد بودم. و در عالم رؤیا دیدم که نزد نهر اولای می‌باشم.

۳ پس چشمان خود را برافراشته، دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود و یکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخر برآمد.

۴ و قوچ را دیدم که به سمت مغرب و شمال و جنوب شاخ می‌زد و هیچ وحشی با او مقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رأی خود عمل نموده، بزرگ می‌شد.

۵ و حینی که متفکّر می‌بودم، اینک بز نری از طرف مغرب بر روی تمامی زمین می‌آمد و زمین را لمس نمی‌کرد و در میان چشمان بز نر شاخی مُعتبَر بود.

۶ و به سوی آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را نزد نهر ایستاده دیدم، آمد و به شدّت قوّت خویش نزد او دوید.

۷ و او را دیدم که چون نزد قوچ رسید، با او به شدّت غضبناک شده، قوچ را زد و هر دو شاخ او را شکست و قوچ را یارای مقاومت با وی نبود. پس وی را به زمین انداخته، پایمال کرد و کسی نبود که قوچ را از دستش رهایی دهد.

۸ و بز نر بی‌نهایت بزرگ شد و چون قوی گشت، آن شاخ بزرگ شکسته شد و در جایش چهار شاخ مُعتبَر به سوی بادهای اربعهٔ آسمان برآمد.

۹ و از یکی از آنها یک شاخ کوچک برآمد و به سمت جنوب و مشرق و فخر زمینها بسیار بزرگ شد.

۱۰ و به ضدّ لشکر آسمانها قوی شده، بعضی از لشکر و ستارگان را به زمین انداخته، پایمال نمود.

۱۱ و به ضدّ سردار لشکر بزرگ شد و قربانی دایمی از او گرفته شد و مکان مَقدَسِ او منهدم گردید.

۱۲ و لشکری به ضدّ قربانی دایمی، به‌سبب عصیان (قوم به وی) داده شد و آن (لشکر) راستی را به زمین انداختند و او (موافق رأی خود) عمل نموده، کامیاب گردید.

۱۳ و مقدّسی را شنیدم که سخن می‌گفت و مقدّس دیگری از آن یک که سخن می‌گفت، پرسید که رؤیا دربارهٔ قربانی دایمی و معصیت مُهلِک که قُدس و لشکر را به پایمال شدن تسلیم می‌کند، تا به کی خواهد بود؟ ۱۴ و او به من گفت: «تا دو هزار و سیصد شام و صبح، آنگاه مَقْدَس تطهیر خواهد شد.»

تعبیر رؤیا

۱۵ و چون من دانیال رؤیا را دیدم و در طلب معنی آن می‌بودم، اینک شخصی مانند مَرد در مقابل من ایستاده بود.

۱۶ و آواز انسانی را شنیدم که از میان اولای ندا در داد و گفت: «ای جبرائیل، این مرد را از این رؤیا مُطلَع ساز.»

۱۷ پس نزد جایی که من ایستاده بودم، آمد و چون آمد، ترسیدم و بر روی خود به زمین افتادم. و او به من گفت: «ای پسر انسان، بفهم که این رؤیا دربارهٔ زمان آخر است.»

۱۸ و چون او با من سخن می‌گفت، من بر روی خود بیهوش بر زمین افتادم. اما او مرا لمس نمود و بر پاهایم برپا داشت.

۱۹ و گفت: «اینک من تو را مُطلَع می‌سازم که در آخر غضب چه واقع خواهد شد، زیرا که این امر دربارهٔ زمانِ آخر است.

۲۰ آن قوچ دو شاخی که دیدی، پادشاهان ماد و پارس است.

۲۱ و آن بز نر، پادشاهی یونان می‌باشد و شاخ بزرگ که در میان چشمانش بود، پادشاه اوّل است.

۲۲ و چون شکسته شد و در جایش چهار شاخ برآمد، چهار سلطنت از آن اُمّت خواهند برخاست لکن نه به قوّت او.

۲۳ و در آخر سلطنت ایشان، هنگامی که عاصیان کامل شوند، پادشاهی جبّار و حیله‌دان برخواهد خاست.

۲۴ و قوّت او عظیم خواهد شد لکن نه به قوّت خود و خرابیهای عجیب خواهد رسانید و کامیاب شده، عمل خواهد نمود و مقدّسان و قوم مقدّس را هلاک خواهد ساخت.

۲۵ و به فطانت خویش مکر را در دست خود کامیاب خواهد ساخت و در دل خود مُتکَبّر شده، بسیاری را در امان هلاک خواهد ساخت و به ضدّ سردار سَرداران خواهد ایستاد لکن به دست نه انسانی شکسته خواهد شد.

۲۶ و رؤیای شام و صبح که مذکور شد، حق است و اما تو رؤیا را پنهان کن زیرا که برای ایّام دور است.»

۲۷ و من دانیال ضعیف شدم و چند روزی ناخوش بودم. پس برخاسته، شغل پادشاه را به عمل می‌آوردم و از رؤیا متحیر می‌بودم لکن کسی آن را نمی‌فهمید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *