احزابخاندان شاهیدین

بزرگترین دلیل سقوط شاهنشاهی پهلوی

بازدیدها: 234

این نوشته یک انتقاد به رفتار سیاسی نیروهای پادشاهی خواهد که ابتدا منجر به سرنگونی آنها در سال ۵۷ گردید و سپس به حاشیه رانده شدن در سالهای بعد تا به امروز شده است. اینجا خواهید خواند مدرنیته و باور به اصول غیر اسلامی و ایرانی مدرنیته چگونه پادشاهی ایران را سرنگون کرد.

بزرگی گفته است ؛ امپراطوری مقدس روم شرقی، نه امپراطوری بود نه مقدس و نه روم . این را تا حدی درباره شاهنشاهی پهلوی هم میشود. گفت. اگر دوسدار و وفادار به تاج و تخت ایران هستید آشفته نگردید و دلخور نشوید چرا که من از خود وفادار تر و دوستدار تر نسبت به میراث جمشید شاه پیشدادی و شاهنشاهی ایران کسی را نمیشناسم. اگر از خود تعریف هم کرده باشیم وفاداری به تاج و تخت ایران ارزشمندترین و افتخار آمیز ترین میراث ایرانیان است.

میتوان اینگونه گفت که شاهنشاهی پهلوی از شاهنشاهی بود، نه ایرانی و نه بر اصول دیرینه شاهنشاهی. چرا که شاهنشاهی گسترده است از مرزهای شرقی ایران شرقی کوهستانهای هندوکش و در غرب رودخانه راین در مرکز اروپا . پهلوی ها بر ایران به تاراج رفته از تیغ اروپاییان فرمان میراندند که آن جزیزه بحرینش را هم دادند رفت. شاهنشاهی یعنی قاره ها ، کشورها، قوم ها و قبیله ها . یعنی فرمانروایی بر سه قاره .

اما برگردیم به دلیل سقوط پهلوی ها بر همین چند استان باقی مانده از ایران.

اتحاد طبقه غیر ملی و غیر مذهبی که آن زمان زیر بیرق سرخ کمونیسم گرد هم آمده بودند با نیروهای پاک دین مذهبی امت گرا اما غیر ملی دلیل اصلی سقوط پادشاهی پهلوی بود.

محمدرضا شاه پهلوی یکبار از اتحاد چیزی که آنرا اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه خواند نام برد. منظور سوسیالیست ها و مذهبی ها بود. اما آنگونه که از منابع محکم و باستانی شاهنشاهی ایران مانند کتیبه بیستون،شاهنامه و اوستا بر می آید ، شاهنشاهی پدیده ای آسمانی و الهی است حالا محمد رضا شاه پهلوی می آید و میگوید اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه.

چرا اتحاد سرخ و سیاه؟ چرا اتحاد منبر و تاج و تخت نه ؟ چرا همبستگی مدهب و ملیت نه ؟ مگر نه اینکه از کهن و باستان گفته اند اتحاد دین و دولت ؟ اگر گذشته گفته اند شاه جانشین خداوند روی زمین است و شاهان و پیامبران مردان الهی اند. مگر این شاهان آل بویه ایران نبودند که در تاسیس حوزه علمیه نجف کهن ترین مرکز آموزش عالی اسلامی شیعه نقش داشتند ؟ مگر نه اینکه شاهنشاه بزرگ شاه اسماعیل صفوی بود که مذهب حق جعفری را در ایران رسمیت بخشید و ایرانیت را با اسلام یکی کرد.

حالا شاه ایران باید می آید اتحاد شاه شیخ پدید می آورد و بر علیه ارتجاع سرخ خبیث ضد ملی و ضد ایرانی بسیج میکرد.

کمونیسم هرکجا رفته ویرانی و نا بسامانی پدید اورده است.

مطمعنا شاه ایران محمد رضا شاه پهلوی نه بی دین بود و نه آن چنان که دشمنانش میخوانند بیدین و سکولار. اما ایران آن شاه این بود که تاحدی مذهبی ها را چنان راند که این گروه مذهبی بسوی نیروهای مخرب کمونیست رانده شدند و یک التقاط کمونیسم اسلامی پدید آمد.

اسلام هیچ ربطی به کمونیسم ندارد و کمونیسم نه شباهتی به اسلام دهرد و نه ارتباطی دارد. از عجایب و شگفتی های تاریخ این اتحاد غیر واقعی و البته التقاطی میان دو پدیده غیر همان است.

در طول تاریخ نیروهای ملی و نیروهای ملی مذهبی با همراهی نیروهای مذهبی پشتیبان شاهنشاه بوده اند. در دوران انقلاب اسلامی جهان وطنی و بی مذهبی تاحدی در ایران رشد کرده بود و نیروهای ملی و ملی مذهبی تاحدی به حاشیه رانده شده بودند. در این حال نیروهای ضد ملی و ضد اسلامی کمونیست توانسته بودند به گفتمان مشترکی به نیروهای مذهبی پیداکنند و در اتحادی که در آن ملیت و منافع ملی وجود نداشت یک اتحادی پدید آمد که بر ایران ضربات محلکی زد.

اول اینکه اتحاد تاج و تخت ایران با نیروهای مذهبی خیلی راحتر بود از اتحاد نیروهای کمونیست با اسلامگرایان. در اصل دشمنی شیخ و منبر با شاه و تاج و تخت و اتحاد مذهبی و چپ یک شاهکار در ایران کنونی ما است.

کمونیسمی که برای زدودن جامعه از مذهب و سلسله مراتب اجتماعی آمده شروع به اتحاد با مذهب رکن سنت بر علیه شاه و تاج و تخت رکن دیگر سنت میکنند.

شاه و شیخ دو رکن کهن سنت هستند و کمونیسم دشمن سنت و تمام اصول آن هستند.

بزرگترین دلیل سقوط شاهنشاهی پهلوی ناتوانی حاکمیت از برقراری ارتباط دوستانه و موثر با نیروهای مذهبی و عدم ایجاد و شکاف میان مذهبی ها و کمونیست ها بود.

اشتباه نیروهای سلطنت طلب در دوران پیش از انقلاب در پذیرفتن برخی اصول مدرنیته بود . پس از انقلاب نیروهای سلطنت طلب میتوانستند با پذیرش اشتباهات خود در دوران پیش از انقلاب و قوب تاثر و قدرت مذهب میتوانستند به آرامی اشتبا۶ات خود را جبران کنند و وارد جریان سیاست کشور شوند اما برخی از نیروهای سلطنت طلب بدترین تصمیمات را گرفتند، آنها به کل بر اعلب اصول شاهنشاهی ایران مانند حق حاکمیت الهی و ارزش های دینی پشت کردند و اصول غیر عقلی و غیر ایرانی مدرنیته را پذیرفته و این چنین مورد رانده شدن در جامعه و سیاست ایران شدند. امروزه نیروهای سلطنت در سیاست ایران عملا بی تاثیر و بی اثر هستند. یاوه های محمل لیبرالیسم و گاهی سوسیالیسم را باز تکرار میکنند بدون این که متوجه شوند این سخنان هیچ کمکی به بقای سلطنت ایران نمیکنند و منجر به بازگشت آنها به سیاست ایران نخواهند شد.

مشکل ایران ما این است که اسلام گرایان بخشی از عقاید مدرنیته را پذیرفته و سلطنت طلبان بخش دیگری از مدرنیته را پذیرفته اند. در این حال سلطنت طلبان و نیروهای اسلامی که دو نیروی مهم سنتی هستند باهم دشمن و در اختلاف هستند.

پادشاهی خواهان باید بپدیرند بی توجهی به دین و در برخی موارد بد دینی و دین ستیزی منجر به دریافت مهلک ترین ضربات به این جریان شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *