نامه یعقوب لیث صفاری به خلیفه عباسی
Views: 687
یعقوب لیث صفاری از قهرمانان شناخته شده و بزرگ ایرانی است که مهاجمان را راند و ادب و فرهنگ ایرانی را دوباره اهیائ کرد متن زیر که برگرفته از یک رسانه مزدیسن است پیش کش شما میگردد.
متن نامه دلاور مرد ایرانی
رادمان پورماهک(یعقوب لیث سفاری) و بالیدن به فرهنگ و آیین نیاکان ایرانی خود، در ستیز با تازیان:
من زادهی بزرگانم،
از دودمان جم و وارث تاج و تخت ایرانم.
من زنده کننده آن شکوهم که از دست رفته و روزگار کهن، آثار آن را از میان برده است.
من آشکارا کینهخواه آنها هستم و خواهنده انتقامم.
اگر هر کس از حق آنان بگزرد من نخواهم گزشت.
درفش کاویان همراه من است که با آن بر همه ملل امید سروری دارم.
به بنیعباس بگو پیش از آنکه پشیمان شوید به خلع خود اقدام کنید. زور و نیزه و شمشیرِ ما بود که شما را به دولت رسانید.
پدران ما شما را صاحب دولت و سلطنت کردند. شما پاس خدمت آنها را نگاه نداشتید و شکر نعمت به جای نیاوردید.
از این پس به حجاز، سرزمین اصلی خود برگردید و به خوردن سوسمار و چراندن گوسفند بپردازید.
بزودی به زور تیغ و نوک خامه بر تخت پادشاهان خواهم نشست.
(بنمایه: حسینعلی منتهن- نهضت شهوبیه)
#رادمان_پورماهک(یعقوب لیث سفاری): سالها از حمله اعراب به ایران میگزشت زبان پارسی رفته رفته از مکاتبات دیوانی کنار گزاشته و بهجای آن زبان عربی اجباری و یاد داده میشد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان میدانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی(برده) خوانده و از هیچگونه ظلم و ستمی بر آنان کوتاهی نمیکردند.
در سیستان خشکسالی روی داده بود ولی مامورین خلیفه با سنگدلی خراج و مالیات سنگینی را از کشاورزان و بازرگانان ایرانی میگرفتند و برای خلیفه میفرستادند تا هزینه خوشگزرانی خلفای عباسی مسلمان گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان برمیخیزد بهنام رادمان(یعقوب) پسر لیث و چون پدرش مسگر بود به سفار معروف شده بود بنابراین در تاریخ او را بنام(یعقوب ليث صفاری) بنیانگزار دودمان سفاریان میشناسیم(سده ۸میلادی).
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه میپردازد و از سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا بخشی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد میکند.
رادمان پورماهک در فرمانی به سرتاسر ایران زبان عربی را حذف و زبان پارسی را رایج میکند. در دفاتر دیوانی و حکومتی از آن به بعد کسی اجازه نداشت به عربی بنویسد تا بعدها ما شاهد پیدایش عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند.
اگر رادمان پورماهک چنین کار بزرگی برای زبان و ادب پارسی انجام نمیداد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه عرب زبان بود.
خلیفه که تجربه برافتادن خاندان بنیاميه بدست ایرانیان را داشت هراسان پیکی بهسوی یعقوب میفرستد و میگوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد اما مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
رادمان پورماهک نان و پیاز و شمشیری را در یک سینی میگزارد و در پاسخ به خلیفه مسلمان تازی چنين میگوید:
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در جایگاهی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی. من یک رویگر زاده ایرانی هستم خوراک من ساده است نان و پیاز اما پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی. بدان اگر من جنگ را ببازم چیزی از دست نمیدهم به همان نان و پیاز که خوراکم است همچنان ادامه خواهم داد بنابراین تسلیم شو یا نان و پیاز و زندگی ساده را انتخاب کن و زنده بمان یا راه ما شمشیر است.
رادمان پورماهک یکی از آزادگان و فرماندهان میهن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشگر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت. رادمان پورماهک با لشگری جنگید که فرمانده آن لشگر متجاوز محمدابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد و چون رادمان پورماهک بوسیله بیماری درگذشت در نتیجه نتوانست ایران را کامل آزاد کند.
نکته مهم در اینجاست اکنون آرامگاه این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان میکند که رادمان پورماهک متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر ناآگاهی نادانی و نفرین به آنهانی که ما ایرانیان را در بستر نادانی قرار دادهاند.
اگر وخت کردید و گذرتان به دزفول افتاد به آرامگاه این دو نفر سر بزنید. یکی قبر محمدابن جعفر عرب در باختر(:غرب) شهر دزفول که باشکوه است و همه روزه پذیرای زائرانی است که اجدادشان بوسیله این عرب وحشی مسلمان به خاک و خون کشیده و به ناموس ایرانی یشان تجاوز کرده و یکی دیگر درخاور(:شرق) شهر دزفول در مسیر جاده شوشتر آرامگاهی ساده و در حال ویرانی و مخروبه و دور افتاده است، آرامگاهی که بیشتر مردم شهر این دلاور مرد ایرانی و بنیانگزار دودمان ایرانی سفاریان را نمیشناسند.
در این آرامگاه یکی از دلاورترین و ایران دوستترین و میهن پرستترین فرماندهان تاریخ این سرزمین، رادمان پورماهک آرمیده است.
درود ایزد بر شما باد…بعنوان برادر کوچک شما ،مفتخرم که هنوز مردانی در مملکت داریم که گذشته شکوهمند پدرانمان را فراموش نکرده اند…درود بر شما…با احترام
درود بر شما