خاندان شاهیدسته‌بندی نشدهسنگ نوشته

سخنان تاثیر گذار داریوش هخامنشی در کتیبه بیستون با تفسیر و تحلیل

Views: 334

در این نوشته از مجموعه فرهنگ و تاریخ اریا به سخنان تاثیر گذار و مهم شاهنشاه بزرگ داریوش هخامنشی شاهنشاه سه قاره در کتیبه بیستون می پردازیم. یقینا کلمه به کلمه سخنان این شاه بزرگ دارای ارزش های تاریخی و فرهنگی است و ما به زودی متن کامل کتیبه های شاهنشاه داریوش هخامنشی را در همین وبگاه نشر خواهیم داد اما اینجا در این شماره به مهمترین سخنان داریوش، دعاها و اندرز های او همراه با تفسیر اشاره خواهیم کرد. اما توجه داشته باشید به دلیل اهمیت سخنان داریوش هر کتیبه در جای متفاوت بررسی خواهد شد. اینجا برخی جملات مهم داریوش در کتیبه بیستون آمده و نه تمام کتیبه ها زیرا نخواستیم این نوشته طولانی شود. می دانیم ایران سرزمین حکمت های کهن است و شاهان همواره همراه آموختن کشورداری و جنگ آوری ،معنویت و حکمت را از مغان و موبدان نیز نی آموختن. پیشتر در همین وبگاه گفتیم شاهان هخامنشی زرتشتی بودند و حالا ببینیم شاهنشاه زرتشتی ایران داریوش چه دعایی می کرد و چه می گفت . گفته بودیم که بزرگترین فرمانروای تاریخ ایران شاهنشاه داریوش بود و اینک میخوانیم سخنان و اندیشه داریوش هخامنشی چه بود. هرچند سخت است از میان سطور کتیبه های داریوش در بیستون و تخت جمشید جملاتی را گزید اما در نهایت این چند جمله و سخن داریوش همراه با تفسیر گردآوری شد. اولین جمله و سخن داریوش که میتواند یکی از مهمترین سخنان یک ایرانی در تمام تاریخ باشد مربوط به سط ۵ کتیبه بیستون باشد. داریوش شاه چنین میگوید :

*داریوش شاه می گوید : به خواست اهورامزدا من شاه هستم، اهورامزدا شاهی را به من ارزانی داشت *

اگر از ایران و ایرانی تنها یک جمله و یک سخن در تاریخ به یادگاری بماند ان این است که تنها خداوند است که فرمانروای جهان است ، او جهان را آفریده و به آن فرمان می راند. نه نتها منطق شاهنشاه داریوش این است بلکه منطق شاهنامه و دیگر بزرگان اندیشه مکتب ایرانی نیز چنین است. مشروعیت شاهنشاهی ایران این است که خداوند بزرگی و پادشاهی را به جم شاه ایران هرزانی داشت و فرزندان او مشت به پشت هم تاج و تخت شاهی را به ارث بردند. جمله بعدی داریوش درباره فرادر ایرانیان است ، او در بند ۱۲ کتیبه بیستون میگوید :

*داریوش شاه می گوید : نبود مردی، نه پارسی ،نه مادی ،نه هیچ کس از تخمه ما،که شاهی را از گئوماته مغ بازستاند. مردم از او بشدت ترسیدند، که مبادا او مردم بسیاری را که پیش از آن بردیا را می شناختند بکشد . ازیرا وی مردم را میکشت که مبادا (( که من بردیا پسر کوروش نیستم)) *

تفسیر. اینجا شاهنشاه داریوش با آوردن نام پارسیان و مادی ها در کنار هم به برادری و هم نژادی این دو قوم آریایی اشاره می کند. شاهنشاه داریوش در کتیبه خود خود را ایرانی ( آریایی) و زبانش را ایرانی ( آریایی ) می خواند.اینجا با اوردن پارسیان،مادی ها و خاندان شاهی کنار هم به برادری ایرانیان اشاره کرده است . جمله بعدی مربوط است به ستون ۴ بند ۵ کتیبه بیستون.

*داریوش شاه میگوید :این است کشور هایی که نافرمان شدند(۹ شاه اسیر شده) .دروغ آنها را نافرمان کرد، که اینها به مردم دروغ گفتند.پس از آن اهورامزدا آنها را به دست من داد . هرگونه که خواست من بود همان گونه با انها رفتار کردم. *

داریوش شاه اینجا خود را با دروغ دشمن میداند. او شاهان زیر دستش را که به او شورش کردند نماینده دروغ و خود را نماینده نور و راستی میداند. در فرهنگ ایرانی شاه نماینده خدا بر روی زمین است مطابق آنچه در شاهنامه آمده پادشاهی و میانبری دو گوهر یک انگشتری هستند. و منشاء پادشاهی آسمان است. از دیگر زوایایی این جمله به ساختار نظام شاهنشاهی می توان اشاره کرد که داریوش به عنوان یک شاهنشاه کلی شاه زیر مجموعه داشته است به این معنی که شاهنشاهی یک کشور نیست یعنی تعداد زیادی کشور مستقل دارای شاه یا رئیس جمهور افزون بر یک شاهنشاه که تمام این فرمانروایان را گرد هم متحد نگاه میدارد هر چند گاهی دروغ آنها را بر علیه شاهنشاه شان بشوراند. یادمان باشد خود اسکندر شاه مستقل مقدونیه زیر دست شاهنشاه داریوش بود،خودش و پدرش فیلیپ و اتفاقا زیر سایه شاهنشاهی ایران بود که مقدونیه ای هم پیشرفت کردند. پس شاهنشاهی یک کشور نیست اتحادیه ای از کشور ها است که محور و ستون آنها شاهنشاه ایران است که گاهی ممکن از از سر زیادی خواهی شورش کنند که پاسخش را دریافت میکنند. جمله بعدی داریوش دقیقا جمله بعدی است که آن را آوردیم،ستون۴سطر ۵ که دقیقا در ادامه سطر پیشین است و وصیت شاهنشاه داریوش به پسرش خشایارشا شاه است و البته وصیت داریوش هخامنشی به تمام شا۶ان پس از خود برای تگهداری ایران: *داریوش شاه میگوید: تو از این پس شاه خواهی بود خود را بشدت از دروغ بپا ، اگر چنین فکر کنی که:(( کشور من در امان باشد)) مردی را که دروغزن باشد ،او را سخت کیفر برسان *این جمله وصیت داریوش هخامنشی به خشایارشا شاه و دیگر شاهان ایران است. در تفسیر پیشین گفتیم شاه خود را نماینده راستی و نور در برابر اهریمن ،سیاهی و تباهی می داند که همگی در دروغ گرد هم آمده اند. دروغ در اینجا تنها گفتن سخن ناراحت نیست بلکه در ایران باستان دروغ فراگیر تر بوده و کلا کار بی فرجام و کار کج را که منجر به زیان میشده دروغ می گفتند مانند اختلاس ،دزدی و فریب. داریوش شاه به پسرش و دیگر شاهان ایران می گوید برای نگهداری و پاسداری ایران باید بشدت از دروغ دوری کرد و به ایستادگی در برابر آن پرداخت. اول اینکه داریوش شاه وظایف شاه را دفاع از ایران نیداند و ایراندوستی و ایران پرستی را یکی از مهمترین ارزش های یک شاه میداند و میگوید که وظیفه شاه مقابله و ایستادگی در برابر دروغ برای پاسداری از ایران است. دروغ و دوزخ هم ریشه و هم کنان هم هستند، همان گونه که دوزخ جای درستی برای زندگی نیست کشوری که دروغ ارکان آن را فرا بگیرد از هم میپاشد. شاه در سطر پیشین خود را مزرو راستی و دشمن دروغ می خواند و در این سطر از جانشین خود می خواهد پیرو راستی و دشمن دروغ باشند . او در اینجا شاه را مسئول میداند و مشکلات کشور را به کم کاری مردم اقاله نمی دهد و مردم را مقصر نمیداند. او نمی گوید مردم دیگر کشور ها ۱۶ برابر شما کار میکنند و ضعف کشور تقصیر مردم است و حاکمان بی تقصیر هستند . او خود و جانشینش را مسئول کشور میداند و دروغ را بزرگترین دشمن فرمانروایی و نظام شاهنشاهی‌ . شاهنشاه ایران داریوش هخامنشی در ادامه سخنان مهمتری از دو جمله پیش می آورد او در ستون ۴ سطر ۱۳ میگوید: *داریوش شاه گوید: ازیرا اهورامزدا مرا یاری کرد که بی وفا نبودم ، دروغگو نبودم ، دراز دست نبودم، نه من نه دودمانم. برابر حق رفتار کردم. نه به ناتوان زور گفتم و به توانا. مردی که خاندان پادشاهی ام را همراهی کرد، او را نیک نواختم. آنکه زیان رساند سخت سخت به کیفر رساندم. *این سخن داریوش شاهکار است. یک سخن و جمله بزرگ از یکی از بزرگترین فرمانروایان و اندیشمندان تاریخ است. در زمانه ای که هزاران سال پیش از او فرمانروایان با افتخار به قتل ها، تجاوز ها و ویرانگی هایشان اشاره می کردند مانند برخی فرمانروایان میانرودان و چنین که بسیاری از ۴رمانروایان شیر انیرانی بعد از دهریون نابود کردند و ویران کردند و کشتند و به آن ویرانی ها و وشتار ها افتخار کردند شاهنشاه ایران داریوش در ۲۵۰۰ سال پیش میگوید: دراز دست نبودم( دزد نبودم ) بی وفا نبودم ، پیمان شکن نبودم . او میگوید ستم گر نبود نه بی ناتوان ستم نکرده و نه به تاون ستم نکرده. همین قرن پیش ، قرن قبل از آن و قرن کنونی ما دورانی رود که طبقه کارگر در صدد شکستن قدرت طبقه مرفه و سرمایه دار بود و طبقه مرفه در صدد خرد کردن و تحکم بر طبقه کارگر اما داریوش شاه می گوید نه به ناتوان ستم کردم ( بی چیز ) نه به توانا ( مرفه ها ) . داریوش شاه می گوید اهورامزدا او را یاری کرد چون دروغگو نبود چون بی وفا نبود و چون ستم گر نبود پس در نظر دارزوش، ایرانیان باستان و دین بهی( زرتشتی) اهورامزدا مخالف دروغ ، زشتی ، پیمان شکنی، دزدی،ستم و دیگر شرارت ها و گذشته از آن اگر از این تیرگی ها دوری کند خداوند یارت می کند و چون دارزوش بدی نکرده خداوند در پاداش او ، او را شاه کرده و بازیش داده. اینچنین خداوند خوبی را، نیکی را، راستی را مهربانی و نیکی را دوست دارد و بدی را بد می شمارد. چرا آریایی ها آتش را نیک گرامی می داشتند ؟ چون آتش نور است مانند خداوند که نور معندی است و خدا خوبی است. و در ادامه میگوید کسی که خاندان شاهی را یاری کرد تیک نواختم یعنی این اشاره را دارد که باید کاری که خداوند خوشش می آید انجام داد زمانی که کاری که خداوند می خواهد انجام دهد انجام می دهد پاداش می دهد مس تو هم پاداش بده به کسانی که به خواست تو کاری کردند. در ستون ۴ بند ۱۴ داریوش شاه میگوید: *داریوش شاه میگوید: تو که از این پس شاه خواهی بود ، مردی را که دروغگو باشد ، یا آن را که دراز دست باشد ، دوست مباش. آنها را بشدت به کیفر رسان. *این بند از دیگر وصیت های داریوش شاه به پسرش خشایارشا شاه و دیگر شاهان مس از خود است. او میگوید دروغگو ها و دزد ها که به مردم ستم میکنند و باعث از هم پاشیدن شیرازه کشور میشوند را سخت کیفر کن. نه اینکه خود دزد نباشی و دروغ نگویی به این امید که آدم خوبی هستی و خداوند از تو خوشش می آید بلکه نه تنها دزدی نکن و در برابر دزدی هم بایست. دروغ نگو در برابر دروغگو هم بایست. دربار را پر از دروغگو ،چاپلوس و دزد نکن آنها را کیفر بده چون آنها دشمنان ایرا،دین و مردمان هستند. در بند پیش گفت کسی که خوبی کرده پاداش دادم و اینجا به جانشین و پسرش وصیت می کند بدی را کیفر بده پس خوبی پاداش دارد و بدی کیفر. بند ۲۰ ستون ۴ کتیبه داریوش شاه در بیستون از این لحاظ ارزشمند است که نام ایران و آریا توسط خود داریوش شاه بکار برده میشود. *داریوش شاه میگوید: به خواست اهورا مزدا این نبشته من است ، که من کردم ( پدید آوردم) هم به آریایی ( ایرانی) و هم بر روی لوح و هم بر روی چرم نوشته شد. همچنین پیکر خود را ساختم و همچنین تبارنامه فراهم آوردم . پیش من، هم خوانده شد . سپس این نوشته را همه جا به میان کشور ها فرستادم. مردم همکاری کردند. * داریوش در این بند از کتیبه بیستون به وضوح نام ایران را در شکل پارسی باستان به شکل آریا بکار برده است و زبان خود را آریایی میداند. در جایی دیگر تبار پارسی خود را آریایی میداند. این نام رسمی کشور ایران در کتیبه بیستون است هر چند نام ایران کهن تر و در اسناد اوستایی و بنابر پزوهش استاد جهانشاه درخشانی بیش از هزار سال پیش در اسناد میانرودانی آمده است. حالا به ستون ۵ میرسیم. در بند پنجم به ماجرای شورش خوزیان اشاره شده که میدانیم زرتشتی نبوده اند. *داریوش شاه گوید : آن خوزیان بی وفا بودند، و اهورامزدا را پرستش نمیکردند. من اهورامزدا را پرستش میکردم. به خواست اهورامزدا همانگونه که خواست من بود ، همان گونه با انها رفتار کردم. *افراد مغرض میتوانند این را به حساب تند روی داریوش در امر دینی اشاره کرد که او با افراد غیر از دین خود به بدی رفتار می کرده است و آنها را آزار می داده است. حتی برخی در این مورد نوشته اند که ای وای داریوش تندرو بوده و مردم را به خاطر دینشان شکنجه می کرده است . !! اما داریوش در همین ستون نوشته که خوزیان شورش کردند و خوب تاوان شورش تنها یک سرنوشت دارد و هرگز دیده نشده هخامنشیان کسی را مجبور به ترک دینی و یا مجبور به ورود به دین خود کرده باشند. این جمله داریوش به این معنی است که در ایران کسانی وجود داشته اند که رین جدا از دین داریوش که زرتشتی و خداپرست بوده است داشته اند. پیش تر خواندیم داریوش خداوند را دوستدار راستی، نیکوکاری و مهربانی میداند پس اینکه خوزیان اهل شورش باشند و این که اهورامزدا دوست دهر دوستی و راستی را می پرستند ارتباطی بین دین و شورشیان می دانسته است. در ادامه بند پیشین در بند شش میخوانیم : *داریوش شاه میگوید : کسی که اهورامزدا را بپرستد ، خواه زنده ، خواه مرده ( در جهان دیگر ) برکت از آن او خواهد بود. *حداقل معنی که این جمله داریوش میدهد این است که او به سرای آخرت و جهان پس از مرگ اعتقاد داشته است. میدانیم که آریایی ها حتی پیش از زرتشت هم به جهان مسین ایمان داشته اند و جهان آخرت و سرای دیگر از ستون های دین بهی ( زرتشتی) است. این جمله پس از جمله پیشین که درباره شورش خوزیان غیر خدا پرست است آمده است و این یعنی خدا مومنان را در این جهان و در جهان آخرت یاری میدهد مثلا مانند داریوش در جنگ پیروز میشود و در سرای پسین به بهشت میرود. در ادامه به جنگ داریوش و سکاها می پردازیم در ستون ۵ بند ۵ میخوانیم .*داریوش شاه می گوید آن سکاها بی وفا بودند ، اهورامزدا را نمیپرستیدند‌. من اهورا مزدا را می پرستیدم . به خواست اهورامزدا همان گونه که به خواست من بود به آنها رفتار کردم. * میدانیم سکایی ها ایرانی تبار و آریایی نژاد هستند و اما زرتشتی نبوده اند . داریوش اینجا رابطه ای میان وفا، و اخلاق با دین و خداپرستی مطرح میکند. پس اگر دین داری اخلاق و مدارا هم داری . در ادامه جمله پیشین تکرار میشود که نشان دهنده اهمیت خدا و سرای آخرت و ایمان داریوش خداوند و اهمیت بهشت جاویدان برای او، مردمان روزگارش و دین بهی دارد. او در ستون ۵ بند ۶ میگوید: *داریوش شاه گوید : هرکس در که اهورامزدا را بپرستد ، خواه زنده خواه مرده ( جهان آخرت ) برکت از ان او خواهد بود. *

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *