فرهنگ آریایی فرهنگ قلعه ها
Views: 62
تمدن و مدنیت ایران که دیرینگی آن به دوازده هزار سال میرسد با یکجانشینی و ساخت قلعه،دژ و به روایت ایرانی ور آغاز میشود.
شاید خوانده باشید که آریایی ها مردمی کوچ رو و چادر نشین بودند که در سه گروه به ایران مهاجرت کردند! این را مورخین ۱۰۰ سال میش غربی میگفتند اما دانشمندان کنونی اروپا مانند دانشمندان موسسه ماکس پلانک همانی را می گویند که ساسانیان و ایرانیان باستان میگفتند. ساسانیان میگفتند ایران ویج یا خاستگاه نخستین آریایی در آذربایجان بوده است و ما از آغاز سازندگان قلعه و دژ بودیم. در متون کهن ایران هیچ نامی از چادر نشینی نیست اما اشاره به انواع دژها و قلعه ها در ایران باستان میرود و یاد این قلعه ها و دژ ها تا عصر یخبندان میرسد.
میدانیم حداقل زمانی که ممکن است واقعه کهن طوفان عصر جمشید روی داده باشد در ۱۲ هزار سال پیش و همزمان با سرد شدن ناگهانی هوا در اواخر دوران عصر یخبندان است. در این دوره است که داستان طوفان بزرگ پیش می آید طوفانی که در منابع اوستایی و نورس در ایران و شمال اروپا برجای مانده است . جم شاه ایران در این عصر است شاهی که نروژی ها او را هایمدال میخوانند. شاه به فرمان خدا یک دژ به نام ورجمکرد می سازد و از هر حیوان به آنجا میرود.
تنها در ایران نیست که به دژ جمشید اشاره شده است. نروژی ها هم برای او یک دژ نام میبرند به نام هیمین بیورگ . این نشان میدهد آریایی های نخستین از همان ابتدا سازنده دژ و قلعه بوده اند .
میدانیم کهن ترین قلعه جهان در ایران در استان یزد و شهر میبد قرار دارد. نارین قلعه میبد ۶۰۰۰ سال قدمت دارد و این قدمت پیش از مهاجرت آریایی ها از ایران به اروپا بوده است.
میدانیم خواستگاه نخستین آریایی ها آذربایجان بوده جایی که سال گذشته باستان شناسان کهن ترین سکونتگاه انسانی که فلز مس آنجا پیدا شده را یافته اند. ۹۰۰۰ سال پیش دوران سنگ و عصر حجر نامیده میشود، زمانی که فلز هنوز کشف نشده بود. اما این کشف میگوید آذربایجان سکونت گاه /هایی داشته که دارای کوره ذوب فلز بوده این یعنی مردمان آنجا آنقدر یکجا نشین بوده اند که جای معادن مس را با آزمون و خطا کشف کرده اند. پس بدیهی است در سه هزار سال آینده کهن ترین دژ جهان در یزد ساخته شده باشد .
در شاهنامه فردوسی بارها و بارها به ساخت دژ در کهن ترین دوران آریایی اشاره شده است . مثلا در زمان فریدون شاه در جنگ میان نوه فریدون و سلم و تور به کین خون ایرج ما در چند بین بارها و بارها به نام دژ و دژبان بر میخوریم.
این ابیات مربوط به جنگ با سلم پسر فریدون است .
سوی دژبان به پیغمبری
نمایم بدو مهر انگشتری
چو در دژ شوم برفرازم درفش
درفشان کنم تیغ های بنفش
شما روی یکسر سوی دژ نهید
چنانک اندر آید دمید و دهید
سپه را به نزدیک دریا بماند
به شیروی شیراوژن و خود براند
بیامد چو نزدیکی دژ رسید
سخن گفت و دژدار مهرش بدید
چنین گفت کز نزد تور آمدم
بفرمود تا یک زمان دم زدم
مرا گفت شو پیش دژبان بگوی
که روز و شب آرام و خوردن مجوی
کز ایدر درفش منوچهر شاه
سوی دژ فرستد همی با سپاه
تو با او به نیک و به بد یار باش
نگهبان دژ باش و بیدار باش
چو دژبان چنین گفتها را شنید
همان مهر انگشتری را بدید
همان گه در دژ گشادند باز
بدید آشکارا ندانست راز
نگر تا سخنگوی دهقان چه گفت
که راز دل آن دید کو دل نهفت
مرا و تو را بندگی پیشه باد
ابا پیشهمان نیز اندیشه باد
به نیک و به بد هر چه شاید بدن
بباید همی داستان ها زدن
چو دژدار و چون قارن رزمجوی
یکایک به روی اندر آورده روی
یکی بدسگال و یکی ساده دل
سپهبد به هر چاره آماده دل
همی جست آن روز تا شب زمان
نه آگاه دژدار از آن بدگمان
به بیگانه بر مهر خویشی نهاد
بداد از گزافه سر و دژ به باد
چو شب روز شد قارن رزمخواه
درفشی برافراخت چون گرد ماه
خروشید و بنمود یک یک نشان
به شیروی و گردان گردن کشان
چو شیروی دید آن درفش یلی
به کین روی بنهاد با پردلی
در حصن بگرفت و اندر نهاد
سران را ز خون بر سر افسر نهاد
به یک دست قارن به یک دست شیر
به سر گرز و تیغ آتش و آب زیر
چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
نه آیین دژ بد نه دژبان پدید
نه دژ بود گفتی نه کشتی بر آب
یکی دود دیدی سراندر سحاب
درخشیدن آتش و باد خاست
خروش سواران و فریاد خاست
چو خورشید تابان ز بالا بگشت
چه آن دژ نمود و چه آن پهن دشت
منوچهر خود چند دژ در دولاب تهران و یک دژنزدیکی های گیلان ساخت، زمانی که سپاه ایران از سپاه توران شکست خورد ایرانیان تا مرز گیلان عقب نشستند و برای خود یک دژ ساختند تا دربرابر افراسیاب از خود دفاع کند. داستان آرش کمان گیر هم در ناتوانی افراسیاب برای فتح دژ منوچهر روی داد.
هر کدام از پهلوانان نامی ایران یا دژ داشتند یا دژ ساختند و یا یک دژ را فتح کرده اند که نشان از دیرینگی یکجا نشینی در ایران و در فرهنگ آریایی دارد .
سیاوش گنگ دژ را ساخت و کیخسرو آنرا سامان داد.
روئین دژ از دژهای کهن ایرانی است که در داستان هفتخوان اسفندیار ،افراسیاب دختر گشتاسپ شاه و خواهر اسفندیار را آنجا برده است . اسفندار برای نجات خواهر خود از هفتخوان میگذرد و در روئین دژ خواهر خود را نجات میدهد .
قلعه سازی از دوران جمشید آغاز میشود و در دوران ساسانیان به اوج خود میرسد .
جالب اینکه با تمام شواهدی اسطوره ای، ادبی، باستان شناسی و تاریخی هنوز هم کسانی پیدا میشوند که میگویند آریایی ها مردمی کوچ رو و چادر نشین بوده اند در حالی که منابع کهن از ایران تا شمال اروپا یعنی اسکاندیناوی گواه بر دژ سازی شاهان ایران باستان داشته اند .
فرهنگ ایران فرهنگ شاهان و قلعه ها است . از دیرباز پادشاهان برای دور کردن مهاجمان دژ میساختند تا دشمن را دور کنند.